ایران- قتل عام67-خمینی- مجاهدین خلق ایران- مسعود رجوی- شهیدان خانواده معزی
در نسل كشي و قتل عام 67 هستند خانواده هائى كه اكثراعضاي خود وگاه يك خانواده ها تماماً به قتل رسيده اند
اين خودش گوياي اوج شقاوت واين جنايت ضد بشري و ازطرفي ميزان فداكاري دو نسل براي تحقق آزادي است متاسفانه اطلاعات خيلي كمي از اسامي اين خانواده ها موجود است و گذر زمان در از بين رفتن اطلاعات و پنهان شدن حقايق نقش موثري داشت.
از جمله ميتوان به خانواده معزي اشاره كرد. اين خانواده ساكن خوي بودندو 6شهيد تقديم آزادي و مهين كرده است. پدر و مادر اين شهيدان كه تاب تحمل فراغ و از دست دادن فرزندان خود و جور و جفائي كه به آنها رفت را نداشتند فوت كردند. در سال 67 با شنيدن خبر شهادت كوچكترين فرزندحسن پدر معزي دراثر حمله قلبي فوت كرد. مادر هم پس از شنيدن خبر شهادت حسن، تعادل رواني خودش را از دست داده بود.
بعداز گذشت26سال از سرنوشت اين مادر هيچ اطلاعي در دست نيست.
حسن معزي در13سالگي با سازمان مجاهدين خلق ايران آشناشد. و پس از پيروزي انقلاب او فعاليت خود را در بخش دانشآموزي در شهر خوي آغاز كرد. حسن پيش از 30 خرداد1360 همزمان با شروع سركوب سياسي از سوي خميني، در حالي كه 16 سال بيشتر نداشت، دستگير و روانة زندان شد. او در بيدادگاه خميني ابتدا به اعدام محكوم شد، امابعد حكم او به حبس ابد كاهش پيدا كرد. او در تشكيلات زندان به فعاليتهايش ادامه داد.
در سال62 پس از لو رفتن تشكيلات در زندان اروميه حسن به دليل نقشي كه در تشكيلات زندان داشت وحشيانه بهزير شكنجه رفت. اما مقاومت ستايشبرانگيزاودر زير شكنجه، شكنجهگرانش را مأيوس كرد. آخوند ايماني،حاكم ضدشرع اروميه، پساز لورفتن تشكيلات بند، با حضور در جمع زندانيان گفت: «حسن معزي كيست كه اينقدر ميگويند كلهشق است..». بازجوي حسن كه آخوند ايماني را همراهي ميكرد، با اشارة دست حسن را نشان داد. آخوند ايماني با ديدن حسن با تعجب گفت: «وقتي ميگويند حسن معزي، فكر ميكردم يك آدم هيكلدار است. يعني اين بچه كلهشقي ميكند!؟». حسن زيرلب با خنده گفت: «بهدست همين بچهها گورتان كنده خواهد شد».
يكي از همرزمان حسن مينويسد:«[حسن] وقتي مطلع شد كه من آزاد ميشوم گفت: ”سلام مخصوص به برادر مسعود برسان و اگر موفق به ديدارش شدي بگو كه ما به ياد تو زنده و اميدوار ماندهايم و عوض من برادر مسعود را در آغوش بگير“.يكي ديگر از همبنديان حسن ميگويد: «آخرين بار وقتي اسم او را براي اعدام صدا زدند لبخندي بر لب آورد و گفت ”هستم اگر ميروم، گر نروم نيستم با همين روحيه سرزنده بود كه به دست دژخيمان در قتل عام67 به
از جمله ميتوان به خانواده معزي اشاره كرد. اين خانواده ساكن خوي بودندو 6شهيد تقديم آزادي و مهين كرده است. پدر و مادر اين شهيدان كه تاب تحمل فراغ و از دست دادن فرزندان خود و جور و جفائي كه به آنها رفت را نداشتند فوت كردند. در سال 67 با شنيدن خبر شهادت كوچكترين فرزندحسن پدر معزي دراثر حمله قلبي فوت كرد. مادر هم پس از شنيدن خبر شهادت حسن، تعادل رواني خودش را از دست داده بود.
بعداز گذشت26سال از سرنوشت اين مادر هيچ اطلاعي در دست نيست.
حسن معزي در13سالگي با سازمان مجاهدين خلق ايران آشناشد. و پس از پيروزي انقلاب او فعاليت خود را در بخش دانشآموزي در شهر خوي آغاز كرد. حسن پيش از 30 خرداد1360 همزمان با شروع سركوب سياسي از سوي خميني، در حالي كه 16 سال بيشتر نداشت، دستگير و روانة زندان شد. او در بيدادگاه خميني ابتدا به اعدام محكوم شد، امابعد حكم او به حبس ابد كاهش پيدا كرد. او در تشكيلات زندان به فعاليتهايش ادامه داد.
در سال62 پس از لو رفتن تشكيلات در زندان اروميه حسن به دليل نقشي كه در تشكيلات زندان داشت وحشيانه بهزير شكنجه رفت. اما مقاومت ستايشبرانگيزاودر زير شكنجه، شكنجهگرانش را مأيوس كرد. آخوند ايماني،حاكم ضدشرع اروميه، پساز لورفتن تشكيلات بند، با حضور در جمع زندانيان گفت: «حسن معزي كيست كه اينقدر ميگويند كلهشق است..». بازجوي حسن كه آخوند ايماني را همراهي ميكرد، با اشارة دست حسن را نشان داد. آخوند ايماني با ديدن حسن با تعجب گفت: «وقتي ميگويند حسن معزي، فكر ميكردم يك آدم هيكلدار است. يعني اين بچه كلهشقي ميكند!؟». حسن زيرلب با خنده گفت: «بهدست همين بچهها گورتان كنده خواهد شد».
يكي از همرزمان حسن مينويسد:«[حسن] وقتي مطلع شد كه من آزاد ميشوم گفت: ”سلام مخصوص به برادر مسعود برسان و اگر موفق به ديدارش شدي بگو كه ما به ياد تو زنده و اميدوار ماندهايم و عوض من برادر مسعود را در آغوش بگير“.يكي ديگر از همبنديان حسن ميگويد: «آخرين بار وقتي اسم او را براي اعدام صدا زدند لبخندي بر لب آورد و گفت ”هستم اگر ميروم، گر نروم نيستم با همين روحيه سرزنده بود كه به دست دژخيمان در قتل عام67 به
شهادت رسيد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر