در سال67 پنجماه بعد از اينكه كليه ملاقاتها ممنوع شده بود، مادر احمد براي اينكه از فرزندش خبري بگيرد به اوين ميرود. اما پاسداران خميني حاضر به پاسخگويي به او نميشوند و مي‌گويند پدر و برادر احمد به اوين مراجعه كند. وقتي پدر احمد به زندان مراجعه ميكند، او را به داخل برده ضمن دادن ساك وسائل احمد خبر اعدام او را به پدرش ميدهند، پدر احمد با شنيدن خبر شروع به اعتراض ميكند.
پاسداران متقابلاَ او را مورد ضرب و شتم قرار ميدهند. در اثر شدت ضربات پدر احمد بيهوش شده و پاسداران او را با كشيدن روي زمين به بيرون زندان منتقل مي‌كنند.
بعد از شهادت جواد ارشدي كه در زندان گوهردشت با ديگر همرزمانش حلقآويز شده بود، رژيم به خانواده گفت كه نبايستي مراسم ختم بگيرند و آنها را نسبت به عواقب گرفتن مراسم تهديد كرد.
اما خانواده توجهي به تهديدات رژيم نكرده و در منزل خودشان مراسم ختمي گرفتند. وقتي مردم در اين مراسم شركت كردند عوامل رژيم به خانه آنها حمله و 10تن را دستگير كرد.
خانواده شهيد پرويز مسيح
مأموران زندان شيراز به خانواده او اطلاع دادند كه پسرشان اعدام شده است و براي گرفتن جنازه او با 8 هزار تومان پول و يك جعبه شيريني به زندان مراجعه كنند! اما خانواده مسيح نسبتبه چنين اهانتي از سوي پاسداران هيچ وقعي به درخواست پاسداران نگذاشته و به زندان مراجعه نكردند. بهميندليل هم خانواده او هيچ نشاني از محل دفن فرزندشان ندارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر