یک سنگ قبر یک نام یک دست نوشته یک زندگی کوتاه به وسعت ابدیت ره توشه مجاهدین سربدار
نامش ملیحه اقوامی با خنده ای ملیح و چشمانی پر از امید و عشق و ایمان وحرف
نگاهی پر از خواسته و آرزو و انتظار
در انتظار به ثمر رساندن آزادی بدست ما
او رفت و اینهمه میراث برایمان به جای گذاشت
او رفت و اینهمه ایثار برای نسلها به جای گذاشت
13مرداد 67 _ من مليحه اقوامي در ساعت 3بعدازظهر دادگاه رفتم و حكم اعدام به من ابلاغ شد الآن ساعت 7بعدازظهر است كه براي اعدام ميروم
شعری که همیشه ملیحه در هواخوری زندان میخواند:
نگفمت مرو آنجا که آشنات منم در این سراب فناچشمه فنا منم
وگر به خشم روی صد هزار سال زمن به عاقبت به من آئي که منتهات من
ملیحه در پینگ پنگ زبر دست بود علاوه بر آن در زندان همیشه از شعر خوانی ها و بذله گوئي هایش در زندان بهره می بردیم او طبع لطیفی از شعر با حافظه ای قوی داشت همیشه از شعر خوانی های او
او از زندانیان مقاوم شاهرود بود که به زندان قزل الحصار تبعید شد
او به فاصله کوتاهی بعد از آزاد شدن از زندان با وجودیکه امکانات خوب ورفاهی برای زندگی داشت تصمیم به پیوستن به ارتش آزادیبخش میگیرد و دوباره دستگیر میشود
دست نوشته به جای مانده از او سند افشاگر شقاوت قتل عام 67 سند افتخار پایداری و رزم و فدای مجاهدین وبهائي که بی چشمداشت این نسل برای آزادی ایران از چنگال دجال بزرگ قرن پرداخت
خاطره ای تکاندهنده ا زخانم زهره دهقان
ملیحه
همان همکلاس خندان و ریز و میزه ی من که آخرین باری که دیدمش پشت همان نیمکت مدرسه
تازه به مسایل روز علاقمند شده بود و کنار هم فکرانش می ایستاد و سرود می خواند و گاه
از برابری و عدالت و جامعه بی طبقه ی توحیدی حرف می زد
. اما
جواب خواهرش به من خیلی ارام و کوتاه و با تانی
سه
عکس بود و سه جمله !
این
عکس ملیحه است همان روز ها
__این
نامه اخرین دست خط ملیحه است ، یک نفرکه ازاد شده بود همان روز ها برای مادرم اورده
بود
__
این
عکس سومی مشخصات ملیحه است که یک پسر خیلی جوان بسیجی در سال۶۷ برای مادرم اورده بود
و گفته بود من داماد شما بودم و این جعبه شیرینی و این پانصد تومنی هم مهریه دخترتان
بوده است.
دامادی
که آدرس قبر ِعروسش رابرای مادرِعروس آورده بود
!
زهره
دهقان ۱۳ مرداد ۱۳۹۴
درود به ملیحه اقوامی که بعد از 30 سال خون آنها به جوشش در آمد و تبدیل به جنبش دادخواهی شد و این چنین با آغوش باز و بی پروا پذیرای مرگ خویش شد
پاسخحذف