۱۳۹۵ آبان ۳۰, یکشنبه

ایران-یادواره مجاهدین قهرمان خانواده موسی پور لفمجانی

مجاهد شهید بهمن موسی پور

3فرزند اين خانواده از دانشجويان آگاه ميهن فديه رهائى خلق و ميهن گشته اند چهارمين شهيد اين خانواده مجيد پسر عموي آنها ميباشد.
از او به جز نامش هيچ اطلاعاتي در دست نيست.
اولين شهيد خانواده سيما موسي پور دانشجوي سال دوم بيولوژي بود كه بعداز پيروزي انقلاب ضد سلطنتي عاشقانه خود را وقف آرمان مجاهدين كرد او در شهريورسال 60 دستگير شد و پس از دوماه شكنجه و زندان به جرم هواداري از مجاهدين در 23آبان سال60 تيرباران شده بود. خانواده اش بطور ناگهاني خبر شهادتش را از راديو شنيدند. 

دو پسر ديگر اين خانواده هر دو درمرداد سال 67 خود را فداي آزادي ميهن ميكنند
فرهاد كوچكترين فرزند اين خانواده فعاليت سياسي خود را از سال 56 با راه اندازي نمايشگاه‌های عکس و فيلم در دانشگاه‌ها و مدارس عليه ديكتاتوري شاه شروع كرده بود او پس از انقلاب ضدسلطنتی در ارتباط با سازمان مجاهدين فعاليتش را ادامه داد تا اينكه درسال59دستگير شد بعد از7سال اسارت در سال66 آزاد و بلافاصله خود را به ارتش آزاديبخش ميرساند و نهايتاً در عمليات كبير فروغ جاودان به شهادت ميرسد.
بهمن موسي پور دانشجوي ترم آخر سال پنجم پزشكي دانشگاه تهران بود كه در سال59 كه به عنوان پزشكيار در جبهه جنگ مستقر بود كه توسط پاسداران جاني دستگيرشده و دوسال تمام را در زندان اهواز در انفرادي گذراند، آنهم درزمانيكه شهر هرلحظه در زيربمباران هواپيماهاي عراقي بود او 8سال زندان وشكنجه را تحمل كرد اما دست از آرمان مجاهدين و آزادي بر نداشت.تا به آخر ايستاد و در مرداد 67سربدار شد. ساك پلاستيكي بهمن كه توسط شكنجه گران تحويل خانواده اش داده ميشود خبر شهادت آخرين فرزندشان را با خود آورده بود خواهرش كه اين خبر را شنيده و لباسش را ديده بود بي‌هوش نقش زمين شده بود. تنها دارائي بهمن دراين دنياعبارت است از:عينك، پيراهن، شلوار و يك حوله او چه سبكبار پر كشيده بود.
او كه بجاي حرفه پزشكي و بهترين زندگي،فقط به آزادي و رهايي مردم ميانديشيد وبا تمام قامت، سر بلند و سربدار خود را فداي آرمان آزادي كرده بود همچون ديگر اعضاي خانواده اش


۱۳۹۵ مهر ۲۷, سه‌شنبه

ایران-دادخواهی زندانیان سیاسی برای محاکمه عاملان جنایت در قتل عام ۶۷




سازمان ملل قربانیان کشتار ۶۷ را به عنوان ناپدیدشده قهری به رسمیت شناخت
عدالت برای ایران، ۱۱ آبان ۱۳۸۶: در پی شکایت مریم اکبری منفرد، سازمان ملل متحد، دو تن از قربانیان کشتارجمعی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ را به‌عنوان ناپدیدشده قهری به رسمیت شناخت.
 گروه کاری ناپدیدشدگان قهری سازمان ملل در نامه‌ای که نسخه‌ای از آن به دست عدالت برای ایران رسیده است، ضمن پذیرش شکایت مریم اکبری منفرد درباره برادرش، عبدالرضا و خواهرش رقیه که از جمله هزاران زندانی سیاسی بودند که در سال ۶۷ اعدام شدند، از دولت ایران خواست تا درباره سرنوشت آن‌ها و محل دفن‌شان توضیح دهد.
 براساس مقررات این نهاد بین‌المللی، تا زمانی که مقامات جمهوری اسلامی دلایل و جزییات اعدام و محل دفن عبدالرضا و رقیه اکبری منفرد را به خانواده‌شان اعلام نکرده‌اند، پرونده آنها به عنوان ناپدیدشده قهری همچنان باز خواهد ماند.
 مریم اکبری منفرد، شاکی این پرونده، خود پس از اعتراضات عاشورای سال ۱۳۸۸ بازداشت شد و اکنون نزدیک به ۸ سال است که بدون حتی یک روز مرخصی، در زندان اوین محبوس است. وی هم اکنون قدیمی‌ترین زندانی سیاسی زن استان تهران به شمار می‌آید.
 مریم اکبری منفرد یک سال پیش با تسلیم شکواییه‌ای رسمی به دادستانی تهران خواستار رسیدگی قضایی به پرونده اعدام برادر و خواهر خود شد. مقامات قضایی تاکنون از رسیدگی به این شکایت سرباز زده‌اند و اکبری منفرد و خانواده‌اش را به قطع ملاقات، گشایش پرونده جدید و تبعید به زندان زاهدان تهدید کرده‌اند. پس از آن بود که وی از زندان، شکایت خود را به سازمان ملل متحد فرستاد.
 عدالت برای ایران و کمپین حقوق بشر ایران در ویدئو “عدالت اجرانشده“، داستان زندگی و رنج‌های او و خانواده اش را به تصویر کشیده‌اند.
 با به‌رسمیت شناخته‌شدن قربانیان کشتار ۶۷ به‌عنوان ناپدیدشده قهری، قوانین بین المللی دولت جمهوری اسلامی ایران را موظف می‌کند که حق خانواده‌های آن ها را برای دانستن حقیقت درباره سرنوشت و محل دفن عزیزان‌شان ادا کند و مسئولان آن را تحت تعقیب قرار دهد. از نظر حقوق بین‌الملل، ناپدیدشدگی قهری نقض مداوم حقوق بشر و یک جرم بین‌المللی است و تا زمانی که فرد ناپدیدشده پیدا، و یا سرنوشت‌اش به‌طور کامل معلوم نشود، حتی با وجود گذشت چند دهه مشمول مرور زمان نمی‌شود.


نامه ای از زنداني سياسي مريم اكبري منفرد از زندان اوين تحت عنوان  از رنج مادران شهدای مجاهد خلق
نامه ای از زنداني سياسي مريم اكبري منفرد از زندان اوين تحت عنوان 
از رنج مادران شهدای مجاهد خلق

با زیباترین قلم که تا اعماق وجود انسانی را میسوزاند ما را با خود به زیر پوست سال ۶۷ و به درون قلب و خانواده های داغدار میبرد مریم قهرمان که لابلای خاطرات تلخش را میکاود در قسمتی از نامه نوشته است:

برای مادران و پدرانی می نویسم که در برابر مقاومت فولادی شان، کوه دماوند هم سر فرود می آورد. به پاس تعبیر عظیم و انسانی شان از کلمه ی مادر، به پاس محبت های بی دریغشان که در هیچ لحظه ای فروکش نمی کند و استقامتی که همچون نسیمی بر پیشانی آسمان می گذرد.

دفتر خاطرات زندگی ام را ورق می زنم تا به صفحه ای برسم که نگاه آشنایت را یافتم؛ نگاه های مهربانت هم چون قاصدکی که از زندگی خبر می داد و بودن را تجربه می کرد و فریادی که از حق خواهی می گفت. روزهای پر هیاهوی بازگشت اسرای جنگی به میهن بود. محله مان را برای بازگشت رضا پسر زهرا خانم همسایه دیوار به دیوارمان، چراغانی کرده بودند. آن روز مادر طبق روال به بهشت زهرا رفته بود و هنگام ظهر به خانه بازگشت

لینک متن کامل نامه 

نامه ای از زنداني سياسي مريم اكبري منفرد از زندان اوين تحت عنوان  از رنج مادران شهدای مجاهد خلق


بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی گوهردشت و فراخوان به محاکمه آمران قتل‌عام ۶۷
بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی گوهردشت و فراخوان به محاکمه آمران قتل‌عام ۶۷

جمعی از زندانیان سیاسی گوهردشت روز یکشنبه 8مرداد 96بیانیه‌یی صادر کردند و به محاکمه آمران و عاملان قتل‌عام 67فراخوان دادند. متن این بیانیه آمده است:
در سالگرد قتل‌عام زندانیان سیاسی در مرداد ماه سال 67 در شرایطی که آمران و عاملان آن در مناصب بالای حکومتی صراحتاً به جنایات خود اعتراف کرده و بعضاً به آن کشتار و قتل‌عام افتخار نموده‌اند و قاتلانی هم‌چون وزیر اطلاعات وقت فلاحیان می‌گوید: حتی اگر کسی که تنها نشریه‌ای را خوانده بود محکوم به اعدام بود و متأسفانه دنیا تاکنون در برابر آن ساکت بوده.
ما زندانیان سیاسی که هم‌اکنون هم شاهد نقض گسترده حقوق‌بشر در زندانهای این حکومت هستیم، صمیمانه از اقدامات بی‌وقفه دست‌اندرکاران جنبش دادخواهی و به‌خصوص تلاشهای خستگی‌ناپذیر خانم رجوی در راستای به محاکمه کشاندن همه آمران و عاملان آن قتل‌عام سبعانه قدردانی می‌کنیم و در همین راستا از کلیه هم‌وطنانمان تقاضا داریم که در رساندن هر گونه مدرک و عکس و خبر از شهدای آن واقعه و آدرس گورهای جمعی آن و خلاصه هر گونه کمک و اطلاعات به این جنبش دادخواهی، یاری رسانند.
بیشنر بخوانید
یاداشت زندانی سیاسی علی معزی: اعترافات ناگزیر فلاحیان
زندانی سیاسی  علی معزی پدر دو مجاهد اشرفی طی یاداشتی از  زندان تهران بزرگ درباره اعترافات آخوند جلاد علی فلاحیان وزیر سابق اطلاعات اخوندی درباره اعدام زندانیان سیاسی در دهه 60 نوشت:  همانطور که در مصاحبه فلاحیان آمده و قبلا هم   احمد خمینی گفته بوده‌ هواداران مجاهدین  در دهه شصت از کوچک و بزرگ یا نوجوان و روزنامه خوان و نان بخر و زن باردار اعدام می‌شدند.در ادامه این یادداشت   آمده است: مگر نمیدانید که یکی از جرمهای ما زندانیان فعلی که بازجوها هم مرتب تکرار می‌کنند این است که چرا دهه 60 از دستشان در رفته و اعدام نشده ایم؟ ‌ما باز هم مفتخریم که برای مجاهدان و فرزندان خلفٍ این خلق هم نان بخریم و هم جان بدهیم. ما به پایندگی آنها و بی آیندگی دشمنان مردم ایمان داریم.
نامه زندانی سیاسی رضا اکبری منفرد از شکنجه گاه گوهردشت کرج

نامه زندانی سیاسی رضا اکبری منفرد از شکنجه گاه گوهردشت کرج

زندانی سیاسی رضا اکبری منفرد از زندان گوهردشت کرج نامه سرگشاده یی خطاب به وجدانهای بیدار و فعالان حقوق بشر در جهان منتشر کرد. 
در این نامه آمده است:
من از اعماق زندان قرون وسطایی گوهردشت و درباره رژیمی با شما سخن میگویم که بیش از ۶۰ بار به خاطر اعمال ضد بشری در حق مردم ایران در سازمان ملل متحد محکوم شناخته شده است. 
اخیرا نوار صوتی آقای منتظری نفر دوم پس از خمینی بعد از ۲۸ سال منتشر گردید که در آن سند تاریخی به اعدامهای جنایتکارانه بیش از سی هزار نفر در سال ۶۷ که بدون محاکمه اعدام شدند اشاره میشود که اغلب اعدام شدگان از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند (۱) و از دانش آموز و دانشجو و استاد دانشگاه گرفته تا کارگر و بازاری و نیز زنان را شامل میشدند. 
آقای منتظری در این سند صوتی خطاب به گروه معروف حیات مرگ و رو در روی یکی از اعضای آن گروه یعنی وزیر دادگستری آخوند روحانی اعلام میکند: تاریخ شما را جنایتکار معرفی خواهد کرد. 
آری مادرانی را سراغ دارم که بیش از ۶ تن از فرزندان و اعضای خانواده اش به دست این رژیم داعش شیعی اعدام گردیده اند بدون اینکه جنازه یا محل دفن آنها را به خانواده داده باشند. خانواده های داغدار که هنوز چشم انتظار محل دفن و پاسخگویی مسئولان رژیم در مورد اعدام فرزندانشان هستند. 
آری، در چنین شرایطی که خانواده های داغدار اعدام شدگان پس از مأیوس شدن از جوابگویی مسئولان رژیم در آن جنایت بر علیه بشریت، بعد از سی سال روی به جوامع بین المللی حقوق بشری آورده اند و از آنها دادخواهی میکنند و جنبش بین المللی دادخواهی به راه انداخته اند.


بزرگترین کشتار در دهه شصت بود که به بهانه حفظ جنگ توانست در یورشی ده‌ساله که نقطه اوج آن در مرداد67 بود، به قلع و قمع معترضان خود بپردازد.

نوشته‌یی از زندانی سیاسی شاهین ذوقی تبار، محبوس در زندان گوهردشت کرج در حمایت از جنبش دادخواهی قتل عام67
نامه زندانی سیاسی زهرا زهتابچی از شکنجه‌گاه اوین
 دادخواهی قتل عام  67 از شکوائيه زندانی سیاسی مریم اکبر ی منفرد

مريم اكبري از ملل متحد خواستار تحقیق حول اعدام بستگانش می شود

روز ۲۹ بهمن ماه، مريم اكبري منفرد زنداني سياسي محبوس در بند زنان زندان اوين با شکایت به گروه كاري ناپديدشدگان قهري سازمان ملل از اين نهاد خواست تا رژيم ايران را در مورد پرونده عبدالرضا و رقيه اكبري خواهر و برادر اعدامي اش، مورد بازخواست قرار دهند.
وی طی نامه ای، خواهان آن شده که درباره اعدام بستگانش تحقیقات رسمی صورت گیرد.
مریم اکبری تصریح کرده است، می‌خواهد بداند عزیزانش چگونه جان داده‌اند. محل دفن‌شان کجاست و چه کسی مسئول اعدام آن‌ها بوده است.
او از خانواده‌های دیگر قربانیان دهه شصت هم خواهان اقدامی مشابه شده است.
مریم اکبری نامه‌اش  چنین به پایان رسانده است که، نمی‌دانم پس از انتشار شکوائیه، چه سرنوشتی در انتظارم است. ولی با علم به همه عواقب احتمالی آن، خواهان روشن شدن چگونگی قتل عام زندانیان سال ۶۷، به ویژه خواهر و برادرم هستم.
این زندانی سیاسی تاکنون می بایست باید از زندان آزاد می شد اما عملا او را در حبس نگاه داشته اند. ماموران  حتی برای عمل جراحی دخترش نیز به او مرخصی نداده اند. (۲۷مهر ۱۳۹۵)

ادامه

زنداني سياسي، مهدي فراحي شانديز
زنداني سياسي، مهدي فراحي شانديز: من از دادخواهي قتل‌عام زندانيان سياسي 67 حمايت مي كنم

نامه به  آنتونيو گوترز دبيركل سازمان ملل متحد

برای اجرای عدالت درباره‌ی آمران و عاملان قتل عام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال ۶۷، در ایران

مطلب مرتبط:


در سی و چهارمین اجلاس شورای حقوق‌بشر ملل‌متحد که هم‌اکنون در مقر اروپایی ملل‌متحد در ژنو در جریان است، شماری از نمایندگان سازمانهای غیردولتی طی سخنانی، نقض حقوق‌بشر به‌ویژه قتل‌عام 30هزار زندانی سیاسی در سال 67 را محکومکردند و خواستار انجام تحقیقات پیرامون این جنایت و سپردن عاملان و آمران این قتل‌عام به دست عدالت شدند.

همزمان با برگزاری سی و چهارمین اجلاس شورای حقوق بشر ملل متحد که هم اکنون در ژنو جریان دارد، آقای بهزاد نظیری از اعضای کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت در مصاحبه با سیمای آزادی گفت که در اجلاس جاری شورای حقوق بشر ملل متحد موضوع قتل عام زندانیان سیاسی برای اولین بارپس از۲۸ سال باردیگر در اسناد شورای حقوق بشر وارد شده است.


به جنبش دادخواهي جانباختگان قتل‌عام۱۳۶۷ بپيونديم

۱۳۹۵ مهر ۲۵, یکشنبه

ایران-تابستان67 از زبان دخترى كه پدرش را اعدام كردن



زمانى كه اعدام هاى سال 67 اتفاق افتاد من 8 سالم بود. ما هفته اى يكبار ملاقات داشتيم ولى تابستون67 كه ملاقات ميرفتيم، هر هفته ميگفتن كه ملاقات نداريم. يادمه همه اضطراب و استرس داشتن و ساعت ها پشت در زندان منتظر مى مونديم كه شايد به ما ملاقات بدن ولى هر بار بي نتيجه بر ميگشتيم من با اين كه بچه بودم اين اضطراب و نگرانى رو تو چهره بزرگ تر ها و حرفاشون مى شنيدم كه داخل داره يه اتفاقايى ميفته ولى هيچ خبرى بيرون نمى اومد و نميدونستيم چه خبره

امینه قرائي
از لبای ابرای سرخ و کبود 
شنیدم یکی بود و یکی نبود 
همراه قصه شدم، هی دویدم 
آخرش به ‌خاطره‌ها رسیدم 
توی بارون چکیدم با خاطره 
رسیدم به دوتّـا خاتـون دوباره 
یکیشون از سر «دار» پرید و رفت 
یکیشون تـو خاطره چکید و رفت... 
می‌پرّن از سر کوه توی چشام 
خاطره می‌شن می‌ریزن پیش پام 
می‌دون رو جاده خط کتاب 
دایره تـو دایره رو موج آب واسه موج یاد عاشق، خاطره 
می‌کنه دستاشو قایق، خاطره 
صدوبیست هزارتا قمری لب بوم 
اسم به اسم با خاطره‌ها روبه‌روم... 
ماه و خورشید سوار اسب کهر 
شنبه‌ها تا جمعه‌ها خون سحر 
شب به شب ستاره‌ها شمردن و 
خاطره به قصه‌ها سپردن و 
خوردن نون و نمک با خاطره 
ابرای ترک ترک با خاطره 
می‌تونم زمستونو بهار کنم 
پاییز خاطره رو چه کار کنم؟ 
خاطره‌ها صف کشیدن دوباره 
منو پیدا می‌کنن تـو خاطره 
هی می‌خوام از نگاشون فرار کنم 
خودمو تـو خاطره چه کار کنم؟ 
شب که شد، آسمونو ور می‌دارم 
جای اون خاطره‌هامو می‌ذارم... 
اینجوری با تو یکی می‌شم، عزیز! 
تو بمون، تـو چشم خاطره بریز...


۱۳۹۵ مهر ۵, دوشنبه

یادواره مجاهد قهرمان معصومه برازنده شیر زنی که در ملا عام به دار شقاوت آویخته شد و در قتل عام67 سربدار شد

جاهد قهرمان معصومه برازنده
 مجاهد قهرمان معصومه برازنده

در میدان اصلی شهر گچساران، اقدامات شتابزده پاسداران، تدارک یک اعدام خیابانی را نشان می داد. اما بی اعتنا به 
جست وخیز میمون وار آنها، دختر جوان با صلابت و استواری به حقارت دژخیمان و صحنه یی که برای اعدامش چیده بودند، پوزخند می زد. معصومه را در ملاء عام در شهر زادگاهش، گچساران، حلق آویز کردند. آن قدر شکنجه شده بود که دیگر روی پا نمی توانست راه برود و به کمک دستها خودش را روی زمین می کشید. صورتش را با اتو سوزانده بودند. بااین وجود روحیه سرشارش بر همه رنج و شکنجها پیشی می گرفت.

«معصومه برازنده» یکی دیگراز 30هزار زندانی قتل عام شده در مرداد سال 67 بود. جلادان بدون این که خود بفهمند، مدال افتخار را بر گردنش انداخته بودند. روی آن نوشته شده بود: «منافقی که مأموریت بردن دیگران را نزد رجوی داشت». معصومه یکی از قاصدکهای آزادی بود که نیروهای داوطلب را به ارتش آزادیبخش وصل می کرد.
 مجاهد قهرمان معصومه برازنده
۱۳۴۷در گچساران (دوگنبدان) و دانش‌آموز سال سوم دبيرستان بود که دستگير شد. او در سال۶۶به اتفاق دو تن از دوستانش، به‌طور خودجوش،   يک هسته مقاومت تشکيل داده بودند و برنامه‌هاي صدای مجاهد را ضبط و تکثير و پخش مي‌کردند. معصومه در ادامه فعاليتهای خود به منطقه مرزی رفت و خود را به ارتش آزادیبخش رساند. بعد از آن دوبار به‌عنوان پيک سازمان به داخل اعزام شد و نفراتی را همراه خود به ارتش رسانيد. در آخرين باری که به داخل مي‌رفت گفت: «خيلي انگيزه دارم تا نفر آخری را هم که بايد بياورم، سالم به اين جا برسانم. حيف است اين نسل از اين رهبری محروم باشد».
بار سوم او را در مرز دستگير کرده و بلافاصله به دوگنبدان منتقل نمودند. چندماه تمام زير وحشيانه‌ترين شکنجه‌ها قرار داشت. ناخنهايش را کشيدند و بر اثر ضربات کابل انگشت کوچک پايش به کل منهدم شده بود. اما او با روحيه‌يي رزمنده و مقاوم تمام شکنجه‌ها را تحمل کرد. کساني که شاهد شکنجه‌های او بودند تعريف مي‌کنند که او در زير سخت ترين شکنجه‌ها بازجويان و شکنجه‌گران خود را مسخره می کرد.
 يک بار بازجويي از او پرسيد فلاني را مي‌شناسی؟ معصومه پاسخ داد آری. بازجو گفت حتما از مجاهدين است. معصومه بلافاصله با هوشياری تمام گفت خواهر تو را هم مي‌شناسم مگر او هم از مجاهدين است؟ بازجو که تيرش به سنگ خورده بود عقب نشست و ديگر چيزي نگفت.
 شکنجه‌های وحشيانه در مورد معصومه تا آغاز قتل‌عامها ادامه يافت. ديگر هيچ جای بدنش سالم نمانده بود. پشت و کمرش سراسر از آثار ضربات کابل مجروح بود. ديگر قادر نبود روی پاهايش راه برود و با کمک دستهايش خود را اين سو و آن سو می کشاند.
 عاقبت جلادان خمينی او را با قساوتی زياد در ميدان اصلی شهر گچساران به‌دار آويختند و بر روی سينه‌اش تابلويی نصب کردند که نوشته شده بود: منافقي که مأموريت بردن ديگران نزد رجوی را داشت
او در آخرین ماموریتش گفته بود: باید همه را سلام به ارتش برسانم حیف است از وجود این رهبری محروم شوند.
با این عشق و انگیزه انقلابی بود که او همه شکنجه ها را تاب آورد و اینچنین شد که برای همیشه تاریخ بعنوان قاصد آزادی ایران زمین جاودانه شد


برای امضا لطفا اینجا کلیک کرده و فرم را پر کنید
https://docs.google.com/…/1FAIpQLSdLWG4Jk6hBS7Lo0b…/viewform


۱۳۹۵ شهریور ۱۴, یکشنبه

تازه های قتل عام 67- اطلاعات جدیدی از مجاهدان بی نام ونشان/ شکنجه گران و قاتلان بزرگترین جنایت علیه زندانیان سیاسی درتاریخ ایران زمین


ناگفته های 67 سر میکشد عیان
ناگفته های 67 رازهای سر نهان
بی نام ها و بی نشان های 67
جنین هائي که طعم شقاوت چشیدند همراه مادرشان
آنها که بند نافشان را بدار شقاوت آویختند
 زنان باردار67 
مادران و دختران
پدران و پسران
کودکانی نوجوان
خواهران و برادران
سربدارانی بی نشان
در سکوت مرگ بار بیست وهشت ساله
سربرمیدارند از زیر خاک و غبار
 می درخشندتا فراسوی سالیان و زمان 
در می نوردند مکان و زمان 
نمردند که جاودانه اند 



بیاد مجاهد قهرمان سربه دار علی اصغر کهنی کبوتر خونین بال آزادی 
اصغر كهنداني از هواداران فعال در شرق تهران بود كه در جريان قتل عام زندانيان در بيستم مرداد ماه67 سربه دار شد. وقتي ازسلول صدايش كردند بچه ها را بوسيد و گفت من ميروم از سازمان دفاع كنم.

روایت تکاندهنده حبس فرزندان زنان زندانی در سیاهچال

افشای اسامی و مشخصات ۵۹نفر از بالاترین مسئولان قتل‌عام۶۷ 

در یک کنفرانس مطبوعاتی در پاریس، مقاومت ایران اسامی و اطلاعات 59نفر از بالاترین مسئولان قتل‌عام 67 را که در هیأتهای مرگ در تهران و 10 استان دیگر شرکت داشتند افشا کرد.

یادواره اي کوتاه از قهرمانان سربداری که بعد از 28سال نام یا عکسی از آنها منتشر میشود

بیاد سه شهید قهرمان و سرفراز از یک خانواده آسیه و اشرف احمدی و همسر اشرف حسین ایمانی

آسيه احمدي متولد 1341 در چهارم خرداد 1362 در منزل مادري همراه با خواهرش اشرف دستگير و به 10سال زندان محكوم شد.
آسيه پس از 5سال شكنجه در زندانهاي عشرت آباد و قزلحصار و اوين، در تابستان 67، همراه با ساير زندانيان سياسي سربه دار شد. آسيه زمان شهادت 26سال داشت.
اشرف خواهر آسيه هم پس از شش ماه شكنجه در زندانهاي اوين و عشرت آباد به همدان منقل شد و در نهم خرداد 1363 تيرباران شد.
حسين ايماني همسر اشرف احمدي نيز در 29 مهر 1360 به شهادت رسيد.

عکس هائی که برای اولین بار بعد از بییست و هشت سال منتشر میشود
نام های قهرمانان سربداری که بعد از 28سال برای اولین بار برده میشود
رازهائی پنهان که بعد از 28سال از نهان خانه دلها پیدا میشود
یادی از مجاهدین سربدار خانواده قهرمانی بیژن و بهنام

یادواره خانواده قهرمانی
بیژن قهرمانی:متولد 1338دانشجوی پزشکی جندی شاهپور اهواز (چمران)
شهادت: تابستان67 به جرم هواداری از مجاهدین
بهنام برادر کوچک بیژن سال 60 دستگیر و یک سال بعد اعدام شد
عباس قهرمانی، پدر قهرمانان شهید در اوایل شهریور 1395 دار فانی را وداع گفت و بعد از 28سال به فرزندان قهرمانش پیوست.
متاسفانه بجز این چندسطر کوتاه از کتاب زندگی این سه قهرمان شیر مرد هیچ اطلاعات دیگری موجود نیست. 


مادر و دخترمجاهدخلق بنام های زهرا عزیزی و تهمینه پاشنه ساز
یادواره خانواده پاشنه ساز
عکسی که برای اولین بار بعد از بییست و هشت سال راز قتل عام یک مادر و دختر  را که همزمان در زندان عادل باد شیراز در قتل عام 67 سربدار شدند را  افشا کرد

مجاهدین خلق بنام های زهرا عزیزی و تهمینه پاشنه ساز مادر و دختری که بطورهمزمان در زندان عادل آباد شیراز بدست دژخیمان حکومت آخوندی خمینی به دارآویخته شدند.
متاسفانه بجز این عکس و این نام هیچ اطلاعات و نشانی دیگر از این قهرمانان سربدار موجود نیست. 

بعد از بیست هشت سال نامشان برده شد 
مجاهد شهید خلیل جزء کلانتری
مجاهد شهید خلیل جزء کلانتری متولد خرمدره . در 17تیر 1360 در زنجان دستگیر شد و در جریان قتل عام 1367 اعدام شد .و به عهد خود با مسعود و خلق قهرمان ایران وفا کرد و جان فدای ازادی خلق و میهن کرد . درود درود درود .


اسامی  قاتلين وشكنجه گران قتل عام67 در شهر دزفول



بر اساس گزارش خانواده های شهدای قتل عام شده در تابستان ۶۷ دزفول و شهادت زندانیان سیاسی آن دوره نفرات زیر در سالهای ۶۴ تا ۶۸ بازجو و شکنجه گر در زندان یونسکو دزفول بوده اند:

۱- فریدون حسنوند عضو فعلی مجلس رژیم که از مسئولان وزارت اطلاعات به عنوان مسئول اصلی کشتار در زمان قتل عام در زندان دزفول بوده است . قابل توجه وی ۴دوره نماینده مجلس رژیم می باشد.
۲ - حلف رضایی معروف به خلف رینگو
۳- علیرضا آوایی
۴ - شمس الدین کاظمی
۵ - نداف
۶ - هردوانه
۷ - کفشیر
۸ - عبدلرضا سالمی
۹ - عبدالعظیم توسلی
۱۰ - علی خلف

گور جمعی قتل‌عام ۶۷ در منطقه حفاظت‌شده باغ ملک آباد، متعلق به خامنه‌ای در مشهد


جوانان مشهد از یک گور جمعی مربوط به قتل‌عامهای سال ۶۷ در منطقه حفاظت‌شده باغ ملک آباد مشهد که متعلق به خامنه‌ای است، خبر دادند.


این باغ ٫ دارای چندین کاخ متعلق به خامنه‌ای است. در این منطقه یک گور جمعی قتل‌عام شدگان تابستان۶۷ وجود دارد که به‌دلیل وجود حفاظت شدید در این منطقه٫تا کنون کسی موفق به تهیه گزارش از این محل نشده است.

لازم به ذکر است در تابستان ۶۷ پس از قتل‌عام زندانیان سیاسی ٫ عاملان جنایت به سرعت سعی در پنهان کردن و خاکسپاری اجساد کردند.

 بنا‌ به گزارشاتی که بعدها منتشر شد و آثار به‌جا مانده از این خاکسپاریهای عجولانه بعضی از محلهای گورهای جمعی فاش شد.


دوستان گرامی
خواهش میکنم هر اطلاعات کوچکی که از سربداران 67 و یا سایر به خون خفتگان راه آزادی دارید برای این وبلاگ بفرستید
شامل: نام  .سن ,تحصیلات, محل تولد و شهادت ,نحوه شهادت,محل دفن

از کتاب زندگی این قهرمانان هر آنچه که میدانید
هر کلمه  سندی است پر افتخار و زرین برای نسلها در تاریخ ایران 

همچنین در افشای این جنایت اسامی شکنجه گران و قاتلان یا زندانها
محل گورهای مخفی و جمعی
آدرس هر مزار 
همه و همه تیری  است به قلب ارتجاع 

مصاحبه محمد محدثین با اسکای نیوز در رابطه با مشخصات مزدوران و عوامل اصلی در قتل عام سال 67
این گزارش را در لینکهای تصویری و صوتی دنبال کنید
تصویری
http://iranntv.com/?p=420918
صوتی

https://soundcloud.com/simayazadi/eyxnjs1lztu9

مطلب مرتبط:

دوستان:
هر اطلاعات عکس خاطره از سربداران 67 یا به خاک افتادگان راه آزادی دارید از آدرس مزار یا محل دفن و نحوه به شهادت رسیدن 
تاهر خاطره و یادی از این قهرمانان 
لطفاٌ برای این وبلاگ ارسال کنید
تا با درج زندگی نامه هایشان یادشان را گرامی داشته تا  در دل تاریخ ثبت شود
هر ذره ای از این اطلاعات تیری است به قلب شب ظلمانی و دیکتاتوری حاکم.