در سال67 جنايتي در كشور ما رخ داد كه بسا رازهاي
سربه مهر در آن وجود دارد. اينكه حقيقتا تعداد قربانيان اين جنايت چقدر بود؟ ممكن است
هرگز مشخص نشود، اما فقط همين يك راز نيست، بلكه رازهاي ديگري هم هست كه همچنان سربه
مهر مانده و معلوم نيست روزي گشوده شود يا نه. مانند اينكه قهرمانان سربدار چگونه بالاي
دار رفتند و چه گفتند و چه وصيتنامههايي نوشتند، اينها رازهايي است كه دژخيمان ميدانند.
اما در اين حماسه شكوهمند رازهايي هم هست كه دشمن نميداند و تا آخر هم برايش گشوده
نشد، يكي از آنها اسامي و هويت واقعي برخي از اين قهرمانان پاكباز است كه تا لحظه آخر
دژخيمان ازآن مطلع نشدند.
آن قهرمانان درسِ مقاومت و فدا را از معلمشان
مسعود فرا گرفته بودند و بيدليل نبود كه فرياد ميزدند ”خلق جهان بداند مسعود معلم
ماست“ و بر در و ديوار شهر مينوشتند: ”سمبل نسل فدا رجوي قهرمان“. آنها آموخته بودند
كه در مبارزه با دشمن خدا و خلق بايد از خيلي چيزها گذشت، بايد از علايق و جاذبههاي
مادي گذشت و عواطف فردي....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر